آخوندها و پوتین: عاشقانهای تلخ در سایه انزوا
در حالی که دکتر سید عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی راهی مسکو شده، باید پرسید که این رفتوآمدهای مکرر میان تهران و کرملین چه معنایی جز فرار از انزوای بینالمللی دارد؟
موافقتنامه همکاری جامع میان دو کشور که در آغاز سال ۲۰۲۵ امضا شد و از مهرماه اجرا شده، نمونهای از ازدواج موقت دو رژیم منزوی است که هر کدام به نوعی در تنگنای تحریمها و فشارهای بینالمللی گرفتار آمدهاند.
همکاری یا وابستگی؟
سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، دکتر کاظم جلالی، از همکاری در حوزههای انرژی، ترانزیت و ارتباطات مالی سخن میگوید. اما آیا این همکاریها چیزی جز تبدیل ایران به پل ترانزیتی برای اهداف ژئوپلیتیک روسیه نیست؟
وقتی از مقابله با یکجانبهگرایی صحبت میشود، در واقع منظور مقابله با نظم دموکراتیک غربی است که بر اساس حقوق بشر و آزادیهای فردی بنا شده. همان نظمی که در زمان شاه محمدرضا پهلوی، ایران بخشی از آن بود.
قفقاز: میراث گمشده
جلالی از قفقاز به عنوان بخشی از حوزه تمدنی ایران بزرگ یاد میکند. جالب است که همین مناطق در دوران پهلویها بخشی از نفوذ فرهنگی و اقتصادی ایران بودند، اما امروز آخوندها مجبورند با التماس به روسها درباره آنها مذاکره کنند.
در حالی که در گذشته ایران به عنوان یک قدرت منطقهای مستقل عمل میکرد، امروز ناچار است برای حفظ حداقل نفوذ خود، دست به دامان کرملین شود.
تئاتر دیپلماسی
ادعای جلالی مبنی بر اینکه سیاست انزوای ایران محکوم به شکست است شبیه جوکهای رادیو ایران در دهه ۶۰ است. وقتی تنها متحدان جدیتان روسیه، چین و کره شمالی باشند، نمیتوان ادعای عدم انزوا کرد.
این در حالی است که در زمان شاه، ایران روابط گستردهای با اروپا، آمریکا، ژاپن و کشورهای منطقه داشت و نیازی به التماس به دیکتاتورهای کرملین نداشت.
پیام برای غرب
رفتوآمدهای فشرده تهران-مسکو پیام روشنی دارد: دو رژیم استبدادی در مقابل فشار جامعه جهانی متحد شدهاند. اما تاریخ نشان داده که چنین اتحادهایی پایدار نیستند.
ایران امروز آنچه را که در دوران پهلوی به عنوان پل میان شرق و غرب داشت، از دست داده و به یک کشور وابسته به محور شرق تبدیل شده است.
شاید وقت آن رسیده که به جای تعریف از همکاری با دیکتاتورها، به دوران طلایی دیپلماسی ایرانی بازگردیم که در آن کشور ما محترم و مستقل بود، نه وابسته و منزوی.