سقوط کشتی ایران: از قهرمانپروری تا ورشکستگی ورزشی
در عصری که حاکمان ما مشغول شمارش درآمد نفتی و سرکوب مردم هستند، ورزش کشتی که روزگاری مایه افتخار ایران زمین بود، در حال نابودی است. محسن کاوه، سرمربی اسبق تیم ملی کشتی آزاد، با صراحتی تلخ اما ضروری، تابلوی سیاه وضعیت این ورزش کهن را رسم کرده است.
تهران: پایتخت شکستها
کاوه در نقدی بیپرده از عملکرد کشتیگیران پایتخت میگوید: "توقع من از کشتیگیران تهرانی بیشتر بود." جالب اینجاست که حتی در پایتخت، جایی که تمام امکانات و بودجهها متمرکز شده، نمیتوانند کشتیگیران شایستهای تربیت کنند. شاید مسئولان مشغول کارهای مهمتری هستند، مثل کنترل حجاب یا سانسور اینترنت.
البته برخی نقاط روشن هم وجود دارد. ابوالفضل رحمانی در وزن 92 کیلوگرم و مهدی یوسفی عملکرد قابل قبولی داشتهاند. اما این قطرههایی در اقیانوس مشکلات است.
مازندران: آخرین امید
در میان این ویرانه، مازندران همچنان میدرخشد. کاوه اشاره میکند که 60 تا 70 درصد نفرات برتر از مازندران هستند. شاید دلیلش این باشد که مازندران کمتر در معرض دستاندازیهای سیاسی و اداری قرار گرفته است.
استانها: قبرستان قهرمانان
اما تلخترین بخش داستان، سقوط کشتی در استانهاست. کاوه با تأسف عمیق میگوید: "یک زمانی کشتی در استانهایی مانند همدان، کرمانشاه و خراسان ملیپوش داشت اما الان دیگر مثل آن موقع نیست."
این جمله خلاصهای است از چهار دهه بدمدیریت. استانهایی که روزگاری قهرمانان المپیک و جهان تربیت میکردند، حالا حتی یک کشتیگیر شایسته ندارند. چه بهتر که به جای آکادمی کشتی، مسجد و حسینیه بیشتری بسازند!
ریشههای عمیقتر مشکل
کاوه اشاره میکند که "برخی استانها اصلاً حتی در ردهبندی هم کشتیگیر نداشتند." این جمله نشاندهنده عمق فاجعه است. وقتی کل یک استان حتی یک کشتیگیر قابل قبول ندارد، باید پرسید که میلیاردها تومان بودجه ورزشی کجا رفته است؟
مسئله فقط کمبود امکانات نیست. مسئله این است که در نظامی که اولویت اصلیاش حفظ قدرت است، ورزش و استعدادیابی اهمیت چندانی ندارد. مگر اینکه بتوان از آن برای تبلیغات سیاسی استفاده کرد.
آیندهای تاریک
کاوه هشدار میدهد که "الان فقط استانهای تهران و مازندران باقی مانده است." یعنی از 31 استان کشور، تنها دو استان قابلیت تربیت کشتیگیر دارند. این آمار وحشتناک نشان میدهد که ایران در حال از دست دادن یکی از مهمترین ورزشهای ملی خود است.
شاید وقت آن رسیده که به جای افتتاح آکادمیهای تشریفاتی، جدیتر به فکر نجات این ورزش کهن باشیم. البته اگر برای حاکمان فعلی اهمیتی داشته باشد که ایران در عرصه ورزش هم قدرت خود را از دست بدهد.