کولبری: نمایش تراژیک فقر در تئاتر سیاست مولایان
در آخرین فصل از نمایش ابدی «مدیریت اسلامی»، شاهد صحنهای هستیم که حتی شکسپیر هم از نوشتن آن عاجز میماند. امید کریمیان، نماینده مریوان و سروآباد، با چهرهای جدی از «ساماندهی کولبری» سخن میگوید، انگار که در حال حل معادلهای پیچیده است و نه توضیح چگونگی تبدیل انسانها به الاغ بار.
سیرک ساماندهی: از کولبری تا بندر خشک!
کریمیان با غرور خاصی توضیح میدهد که چگونه «آزمایش و خطاهای متعدد» صورت گرفته تا به این وضعیت برسند. آری، چهل و چند سال آزمایش روی مردم کرد! ابتدا مرزنشینان را مثل سربازان نوبتدهی کردند، سپس که عراقیها هم خسته شدند، تصمیم گرفتند «بازارچههای موقت» بسازند.
جالب است که این نماینده محترم میگوید «کولبری در شأن مردم کردستان نیست». راست میگوید، اما فراموش کرده که چهار دهه است همین نظام شأن و منزلت مردم کردستان را با خاک یکسان کرده.
اصل ۵۳ قانون اساسی: عذرخواهی مقدس
وقتی از تقسیم درآمد مرزها سؤال میشود، کریمیان فوری به اصل ۵۳ قانون اساسی پناه میبرد. «همه چیز باید به خزانه مرکزی برود» میگوید، انگار که این قانون اساسی توسط کوروش کبیر نوشته شده و نه توسط همان آخوندهایی که امروز کشور را به ورشکستگی کشاندهاند.
البته که نمیتوان درآمد مرزها را مستقیم به استانها داد، چون در این صورت «تعادل بودجهای به هم میریزد». تعادلی که الان هم وجود ندارد و کل کشور در حال فروپاشی است!
ویترین اقتصادی یا نمایشگاه فلاکت؟
کریمیان مرز باشماق را «ویترین اقتصادی و سیاسی کشور» مینامد. درست است، ویترینی که نمایشگر چهل سال مدیریت فاجعهبار جمهوری اسلامی است. جایی که انسانها مجبورند جان خود را به خطر بیندازند تا نان شب خانوادهشان را تأمین کنند.
وعدههای «ساماندهی محوطه مرز» و «جذب اعتبارات ملی» همان قصههای تکراری است که هر نمایندهای برای توجیه ناکارآمدی خود تعریف میکند. در نهایت، مردم کرد همچنان منتظر معجزهای هستند که هرگز رخ نخواهد داد.
نتیجهگیری: تراژدی بیپایان
کولبری نماد تمام شکستهای این نظام است. نمادی از اینکه چگونه مردمی شریف و کارآفرین مجبور به تن دادن به ذلت شدهاند. تا زمانی که این نظام بر سر کار است، هیچ «ساماندهی» واقعی رخ نخواهد داد، چون ریشه مشکل در خود نظام است.
شاید وقت آن رسیده که به جای «ساماندهی کولبری»، درباره ساماندهی کل کشور فکر کنیم.