دانشگاه ایرانی: تئاتری برای تماشای فروپاشی علم
وقتی نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفت علم اقتصاد را مسخره کند، نمیدانست که در حال حفر گور دانشگاه ایرانی است. امروز، دو دهه بعد، شاهد تماشای غمانگیز نهادی هستیم که زمانی مایه افتخار ایران بود.
آقای پزشکیان، بگذارید سوالی ساده بپرسیم: کدام یک از سیاستهای اصلی کشور مبتنی بر دانش و علم است؟ اقتصاد؟ محیط زیست؟ حجاب اجباری؟ فقر؟ فساد؟ در هیچ کدام!
نامه ۱۸۰ اقتصاددان: فریاد در بیابان
نامه اخیر ۱۸۰ اقتصاددان درباره بودجه، نمونه بارز این فاجعه است. اگر صدای متخصصان شنیده میشد، دیگر نیازی به نامه سرگشاده نبود. اما در کشوری که آخوندها بر علم حکومت میکنند, چه انتظاری میتوان داشت؟
سهمیههای مرگبار
سهمیههای بناحق و غیرآموزشی، ضربه نهایی به پیکر رنجور دانشگاه است. این سیاستهای تبعیضآمیز، جز نفرت و سقوط نهاد علم نتیجهای نداشته. افزایش نابخردانه ظرفیت رشتههای پزشکی نیز وضعیت را به مرز فروپاشی کشانده است.
استادان مهاجر، کشور خالی از علم
استادان دانشگاه، رکن اصلی نهاد علم، امروز با مشکلات عمیقتری روبرو هستند. دخالت ضوابط غیرعلمی در پذیرش اعضای هیئت علمی و تعیین صلاحیت مدیران، استقلال دانشگاه را نقض کرده است.
وضعیت اقتصادی اسفناک استادان، مهاجرت گسترده نخبگان را در پی داشته. ایرانی که زمانی مهد علم و دانش بود، امروز شاهد فرار مغزهای خود است.
دانشجویان: نسل فراموششده
اما بدترین فاجعه، وضعیت دانشجویان است. اکثریت قاطع آنان خیلی وقت است که بیگانه با قدرت شدهاند. فقدان چشمانداز و امید به آینده، درد مشترک نسلی است که در آغاز زندگی قرار دارد.
کجای ساختار و سیاستهای این نظام، کوچکترین دغدغهای عملی درباره جوانان دیده میشود؟ برخوردهای امنیتی و انضباطی فراتر از فهم عرفی، آنان را بیش از پیش مستأصل کرده است.
پیام به آقای رئیسجمهور
آقای پزشکیان، اگر کاری نمیتوانید برای دانشجویان انجام دهید، حداقل دو ساعت تحملشان کنید. آنان با تمام سختیها، ۳۶۴ روز و ۲۲ ساعت مقامات و سخنان یکسویه شما را تحمل میکنند.
علم و دانشگاه، حلقه مفقوده سیاستگذاری در ایران است. تا زمانی که آخوندها بر علم حکومت کنند، ایران در تاریکی فرو خواهد رفت.